همۀ ما در برههای از زندگی خود چالشها و مشکلاتی را تجربه میکنیم، که برای حل کردن آن نیاز به کمک دیگری داریم. معمولا هر کس یک فرد مورد اطمینان در اطراف خود میشناسد که مسائل و مشکلات خود را با او در میان میگذارد، این فرد میتواند والدین، دوست صمیمی، یکی از معلمان دوران تحصیل یا هر شخص مورد اعتماد دیگری باشد. این افراد معمولا در پاسخ به مشکلات، ما را دلداری میدهند و راهکارهایی که به ذهنشان میرسد را بازگو میکنند. اینکه چنین حمایت اجتماعیای داشته باشیم خیلی خوب است اما این را هم باید بدانیم که برخی اوقات برای حل مشکلاتمان چه ساده و چه پیچیده بهتر است به یک فرد متخصص مراجعه کنیم.
با این حال، دانستن اینکه در کدام شرایط رجوع به کدام متخصص راه گشاست نیز امروزه کمی گیجکننده به نظر میرسد؛ مثلا در نظر بیاورید این اواخر به سختی کارهای روزمره خود را انجام میدهید یا برای رسیدن به یک هدف خاص دچار مشکل هستید، با اضطراب دستوپنجه نرم میکنید و برای حل این مشکلات با حرفههای متنوعی روبهرو هستید که ادعا میکنند از دستشان کاری برمیآید. در نهایت ممکن است این سوال برایتان پیش بیاید که:
برای حل مشکلم باید به چه کسی مراجعه کنم؟ یک روانشناس، روانپزشک، کوچ، مشاور، منتور یا …؟
بر این اساس، در این مقاله قصد داریم مختصرا در مورد اینکه متخصصان حوزۀ سلامت روان با چه عناوینی شناخته میشوند، چه ویژگیهایی دارند و چه اهدافی را دنبال میکنند، بحث کنیم تا شما را در انتخاب متخصص مورد نیاز خود بهتر راهنمایی نماییم.
مفهوم روان درمانگری؛ به چه کسی "رواندرمانگر" میگویند؟
در ابتدا باید بدانیم به کلیۀ افرادی که برای بهبود سلامت روان افراد به تحقیق و کار مشغول هستند، اصطلاحا متخصصان حوزه سلامت روان (Mental health professionals) یا به اختصار رواندرمانگر (Psychotherapist) گفته میشود. سلامت روان مفهومی گسترده است و از صرف نداشتن اختلال یا بیماری روانی فراتر میرود، بلکه گام برداشتن در مسیر خودشکوفایی و توسعۀ خویشتن نیز ذیل این مفهوم دستهبندی میشود؛ به بیانی دیگر، متخصصی که به شما کمک میکند تا اهداف زندگیتان روشن شود و در مسیر تحقق آنها گام بردارید نیز رواندرمانگر میباشد.
بنابراین، برخلاف تصور، اصطلاح روان درمانی اصطلاح جامعی است که الزاما به درمان یک فرد بیمار، دارای اختلال یا مریض اشاره ندارد، بلکه با کاربردی جامع تر، به فردی اشاره دارد که در حل مسائل فکری، هیجانی و رفتاریِ انسانها تخصص و تجربه دارد. خواه این مسئله سردرگمی در تصمیم گیری شغلی باشد؛ خواه مسائل حادتری همچون اسکیزوفرنی یا اختلالات شخصیتی باشد. هرچه باشد مبنای روان درمانی، رهایی فرد از مسائلی است که ذهن و روان وی را با چالشهای متعارف و غیرمتعارف رو به رو کرده است.
بنابراین، بهتر است بجای واژۀ درمان در ترجمۀ تراپی از یاری استفاده کنیم و اصطلاح روانیاری را جایگزین مناسبتری بجای درمان قرار دهیم؛ چراکه درمان همواره با نوعی سوگیری برآمده از مریضی، اختلال یا بیماری همراه است.
در نهایت اینگونه میتوان نتیجه گرفت که حوزه های سلامت روان ، گسترۀ وسیعی از متخصصان از قبیل: روانپزشکان، روانشناسان، مددکاران اجتماعی، مشاوران و به عقیدۀ برخی حتی کوچها و منتورها را در برمیگیرد.
روان درمانگری به چند دسته تقسیم میشود؟
چنانچه بخواهیم حوزه های سلامت روان و رواندرمانگران دستهبندی کنیم، مبنای این دستهبندی میتواند شاخصهای مختلفی باشد؛ اما بر اساس گرفتن مجوز از مراجع قضایی و قانونی میتوان به دو دستۀ کلی اشاره کرد:
- تخصصهای نیازمند به مجوز از مراجع قانونی مانند وزارت بهداشت، وزارت علوم یا سازمان نظام روانشناسی؛ مانند روانپزشکی، روانشناسی و مشاوره.
- تخصصهای بدون نیاز به مجوز از مراجع قانونی؛ مانند کوچها و منتورها.
با این همه، آنچه در دستهبندی تخصصها ملاک قرار میگیرد صرفا اخذ مجوز نیست، بلکه مهمتر از آن، حیطۀ اثر، رویکردها و جامعۀ مخاطب است. بنابراین در ادامه بر اساس این ویژگیها هر یک از تخصصها را مورد بحث قرار میدهیم.
روان پزشک (Psychiatrist)
روانپزشکان علاوه بر استفاده از فنون ارتباطی، از علم پزشکی، معاینه فیزیکی و آزمایشات فیزیولوژیکی نیز در کار خود استفاده میکنند؛ برای همین، مسیر تحصیلی روانپزشکان از رشتههای پزشکی میگذرد که همین امر تجویز دارو را فقط برای روانپزشکان و نه دیگر متخصصین امکانپذیر میکند. از دیگر تفاوتهای عمدۀ میان روانپزشکان با دیگر متخصصین بهخصوص مشاوران، مراجعین هدف آنان میباشد؛ بهطوریکه عمدتا افراد دارای اختلالهای حاد روانی همچون اسکیزوفرنی، افسردگی عمیق و موارد مشابه مخاطب آنان هستند.
روانشناس
همانند روانپزشکان افراد دارای اختلالات حاد میتوانند به روانشناسان نیز مراجعه کنند، با این تفاوت که در صورت نیاز به تجویز دارو (مثلا زمانیکه مراجع دارای نشانههای جسمانی شدید است) به روانپزشکان ارجاع داده میشوند. علاوه بر این، به افرادی که اختلالات خفیفتر و مسائل روزمره همچون تجربۀ اضطراب، ضعف عزت نفس، اختلاف زوجین یا فقدان معنا در زندگی را تجربه میکنند، توصیه میشود که پیش از آنکه به روانپزشک مراجعه کنند به روانشناسان و مشاوران رجوع کنند.
مشاور (Counselor)
شما باید زمانی به یک مشاور مراجعه کنید که به یک مسئلۀ روزمره دچار شدهاید. برای مثال، دانشآموزی که به دنبال یادگیری یک درس یا مهارت جدید است یا دانشجویی که بر سر دوراهی انتخاب شغل قرار دارد. بنابراین، حیطۀ تمرکز یک مشاور کمک به حل مسائل روزمرهای است که اکثر افراد در زندگی خود حداقل یکبار آن را تجربه میکنند. با این حال، در کشور ما ایران نمیتوان این مرز اساسی را در مراجعین روانشناسان و مشاوران مشاهده کرد؛ به این معنی که مراجعین روانشناسان و مشاوران از همپوشانی بالایی برخوردارند و مشاوران به افراد دارای اختلالات خفیف همچون اضطراب، وسواس و موارد مشابه نیز خدمات ارائه میدهند.
کوچ (Coach)
اصطلاح دیگری که آوازۀ آن امروزه بسیار شنیده میشود و به نوعی صحبت از آن مُد شده است، مربیگری یا کوچینگ است. اگر بخواهیم این مفهوم را تعریف کنیم، بهتر است نخست سراغ مرجع آن یعنی فدراسیون کوچینگ (ICF) برویم. طبق تعریف این فدراسیون:
«کوچینگ رابطهای با مراجع است که اساس آن را پرسشگری، تفکر و خلاقیت تشکیل داده است؛ هدف آن ایجاد انگیزه در مراجعین است، تا پتانسیلهای شخصی و حرفهای آنان به حداکثرِ خود برسد.»
در فرآیند کوچینگ، کوچ با سؤالاتی که میپرسد کمک میکند تا خود مراجع زوایای مسئله که از دایرۀ آگاهیاش پنهان مانده را کشف کند و برای حل مسئله به جواب منحصر به فردِ خود دست یابد. آنچه مشهود است نقش تسهیلگری و نه تجویزگری کوچ در حل مسئله است. کوچ به مراجع خود کمک میکند تا خود، خود را دریابد بیآنکه در حل مسئله راهکار و مداخلهای تجویز کند. اگر بخواهیم کوچینگ را در رویکردهای مشاوره و روانشناسی دستهبندی کنیم، میتوانیم مراجعمحوری مبتنی بر آراء کارل راجرز را پیشنهاد دهیم؛ درواقع، کوچینگ شباهت زیادی به رویکردهای غیر رهنمودی از جمله مراجعمحوری راجرز دارد؛ بنابراین، آگاهی و مسئولیت در کوچینگ دو اصطلاح کلیدی است؛ به این معنا که مراجع نسبت به داشتهها و دانستههای خود آگاهی بیشتری کسب میکند و مسئولیت رشد و توسعۀ خود را به عهده میگیرد.
عمدتا یک کوچ برعکس روانپزشکان، روانشناسان و مشاوران از دانشگاه مدرک نمیگیرد، ولی بعضی مؤسسات وجود دارند که در این زمینه مدرک معتبر ارائه میکنند (مانند فدراسیون بینالمللی کوچینگ و دانشگاه تهران).
مخاطبین کوچینگ مانند مراجعینِ مشاوران، افراد دارای چالشهای روزمره هستند. برای مثال، یکی از مسائلی که برای حل آن رجوع به یک کوچ پیشنهاد میشود، قرار گرفتن بر سر دوراهیهای زندگی و تردید در تصمیمگیری است؛ مانند انتخاب رشتۀ دبیرستان، انتخاب رشتۀ دانشگاه، انتخاب شغل، هدفگذاری، برنامهریزی زندگی و … .
منتور (mentor)
منتورینگ رابطهای بین دو نفر است که در یک طرفِ آن فردی با تجربه (در حیطهای خاص) و در طرف دیگر فردی است که میخواهد از تجارب وی استفاده کند. به بیان سادهتر، در این ارتباط، منتور، فرد کم تجربه را زیر پر و بال خود میگیرد و به او کمک میکند تا مسیر خود را سریعتر، سادهتر و با خطای کمتری طی کند. منتورینگ معمولاً مدت زمان طولانیتری دارد به این معنا که دو طرف فرآیند به مدت طولانی با هم رابطۀ استاد-شاگردی برقرار میکنند؛ و فرد بی تجربه در طول زمان از تجارب استاد خود استفاده میکند. اثرات مثبت منتورینگ بهخصوص در دوران نوجوانی در بسیاری از پژوهشها تأیید شده است. از این نظر، ارجاع یک نوجوان به یک بزرگسال خبره و قابل اطمینان برای یادگیری، مشورت و کسب تجربه، میتواند بیش از آنکه در حل مسائل نوجوان راهگشا باشد، نقش پیشگیرانه داشته باشد.
منتورها نیز همچون کوچها مدرک معتبر دانشگاهی و مجوز از یک مرجع قانونی ندارند و به عبارتی هرکس که در حیطهای با تجربه باشد و فنون ارتباطی و آموزشگری را فراگرفته باشد، میتواند در نقش یک منتور ظاهر شود.
نقطه اشتراک همۀ تخصصها
عمدۀ آنچه در بالا مورد بحث قرار گرفت به تفاوتهای هر یک از تخصصها با هم اشاره داشت، با این حال بد نیست بدانیم که تمامی آنها در یک چیز مشترک هستند و آن هم استفاده از کلام (Talk Therapy) و مهارتهای ارتباطی همچون گوشکردن فعال و همدلی برای حل مسئلۀ مراجعه کنندگان است.
“شکست، تنها فرصتی دوباره برای شروع است، این بار هوشمندانه تر …” جمله ای تامل برانگیز از هنری فورد، موسس کارخانه فورد، که شاید برای
تصور کنید صبح روز تعطیل باید به محل کار رفته و میزانی از کار خود را پیش ببرید؛ چه قدر این کار را با اشتیاق
از زمانی که به یاد میآوریم رسیدن به خوشبختی از جمله مهمترین اهداف زندگی آدمی بوده است. همۀ ما امیدواریم که خوشبخت باشیم و زندگی