زندگی غایتمند و ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﺎزه ﻏﺎﯾﺖ و ﻣﻌﻨﺎ، در اﺑﺘﺪای اﻣﺮ اﻧﺒﺎﻧﯽ از ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ را در ﭘﯿﺸﯿﻨﻪ اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ وﺟﻮد آورد ﮐﻪ ﺧﻮاﻧﻨﺪه را در ﺗﺸﺨﯿﺺ و ﺗﻤﯿﺰ اﯾﻦ دو از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ روﺑﻪرو ﻣﯽﺳﺎﺧﺖ.
ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل، ﺗﻼشﻫﺎی ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ در دﻫﻪ اﺧﯿﺮ، ﺗﺎ ﺣﺪودی ﻣﺮز ﻣﯿﺎن آنﻫﺎ را روﺷﻦ ﻣﯽﺳﺎزد و ﺑﺎ ﮐﺎﺳﺘﻦ از اﺑﻬﺎم ﻣﻮﺟﻮد، راه را ﺑﺮاي ﺗﺒﯿﯿﻦﻫﺎی دﻗﯿﻖﺗﺮ و روﺷﻦﺗﺮ در آﯾﻨﺪه و داشتن یک زندگی غایتمند ﻫﻤﻮار ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ؛ ﺑﺮاي ﻣﺜﺎل، ﻓﺮاﻧﮑﻞ (1984) از ﻏﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ وﺟﻮدي ﻓﺮد ﯾﺎد ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ و ﯾﺎ در ﺟﺎﯾﯽ دﯾﮕﺮ، اﻧﺘﻈﺎر زﻧﺪﮔﯽ از ﻓﺮد را ﻏﺎﯾﺖ ﻣﯽﻧﺎﻣﺪ. اما، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺗﻮﺟﻪ داﺷﺖ ﮐﻪ ﻓﺮاﻧﮑﻞ ﻏﺎﯾﺖ و ﻣﻌﻨﺎ را ﻣﺘﺮادف ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽﺑﺮد و آﻧﭽﻪ از ﻧﻈﺮ او ﺑﯿﺎن ﺷﺪ، در ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﯿﺰ ﺻﺪق ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﻔﺎوت ﮐﻪ دﯾﺪﮔﺎه ﮐﻨﻮﻧﯽ، ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﯾﺎدﺷﺪه را ﻣﺼﺪاﻗﯽ از ﻏﺎﯾﺖ ﻣﯽداﻧﺪ.
در واﻗﻊ، اﯾﻦ ﻃﻮر ﻣﯽﺗﻮان ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ در ﻫﺮ ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻓﺮاﻧﮑﻞ از ﻣﻌﻨﺎ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﻫﺪﻓﻤﻨﺪی و ﺟﻬﺖدﻫﯽ اﺷﺎره ﺷﻮد، ادﺑﯿﺎت ﭘﮋوﻫﺸﯽ ﮐﻨﻮﻧﯽ آن را در ﻗﺎﻟﺐ ﻏﺎﯾﺖ در ﻧﻈﺮ ﻣﯽآورد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ آﻧﭽﻪ اﻣﺮوزه ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺑﺎور دارﻧﺪ، ﻋﺒﺎرت زﯾﺮ را ﻣﯽﺗﻮان ﻣﺼﺪاﻗﯽ از ﻣﻔﻬﻮم ﺳﺎزی ﻏﺎﯾﺖ ﺑﺮﺷﻤﺮد.
«ﻏﺎﯾﺖ، ﻫﺪفِ ﻣﺤﻮری و ﺧﻮد ﺳﺎزﻣﺎن دﻫﻨﺪهی زﻧﺪﮔﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻫﺪاف دﯾﮕﺮ را ﺳﺎزﻣﺎن داده و ﺑﻪ راه ﻣﯽاﻧﺪازد، رﻓﺘﺎرﻫﺎ را ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﺣﺴﯽ از ﻣﻌﻨﺎ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽآورد. ﻏﺎﯾﺖ، اﻫﺪاف زﻧﺪﮔﯽ و ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت روزاﻧﻪ را از ﻃﺮﯾﻖ راﻫﻨﻤﺎﯾﯽ در اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﻨﺎﺑﻊِ ﻣﺤﺪود، ﻫﺪاﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ.» (ﻣﮏ ﻧﺎﯾﺖ و ﮐَﺸﺪِن[1]، 2009)
ﺑﺎ این وجود، ﺑﺮﺧﯽ ﻫﻤﭽﻮن داﻣﻮن (2008) ﺗﻌﺎرﯾﻒ ﯾﺎدﺷﺪه را ﮐﺎﻓﯽ ﻧﺪاﻧﺴﺘﻪ و ﻟﺰوم ﺟﺎي دﻫﯽ ﻣﺆﻟﻔﻪﻫﺎی دﯾﮕﺮی در ﺗﻌﺮﯾﻒ اﯾﻦ ﺳﺎزه را ﮔﻮشزد ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، داﻣﻮن ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ:
«ﻏﺎﯾﺖ، ﻗﺼﺪ و ﻧﯿﺖ ﭘﺎﯾﺪار و ﺗﻌﻤﯿﻢﯾﺎﻓﺘﻪ ﺑﺮاي اﻧﺠﺎم اﻣﺮي اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎن ﺑﺮاي ﻓﺮد داراي ﻣﻌﻨﺎ اﺳﺖ و ﺑﺮاي ﺟﻬﺎن ورای او دارای پیامد است.»
Mcknight & Kashden [1]