ابعاد و ویژگی های غایت

ابعاد و ویژگی های غایت

ابعاد و ویژگی های غایت

ابعاد و ویژگی های غایت از موضوعاتی است که پژوهشگران فعال حول محور غایت ، به بررسی و تحلیل آن می‌پردازند. مکنایت و کشدن (2009) در پژوهش خود حول غایت، سه بعد اساسی برای این سازه در نظر می‌گیرند که از آنها به دامنه[1]، نیرومندی[2] و آگاهی[3] نام برده می‌شود. دامنه به این اشاره دارد که غایت موجود چه میزان در زندگی فرد فراگیر می‌باشد؛ به بیانی دیگر، چه حجمی از تفکرات، هیجانات و کنش‌های فرد در بافت‌ها و شرایط مختلف تحت سیطره‌ی غایت قرار می‌گیرد.
نیرومندی به میزان شدت غایت در تاثیرگذاری بر اندیشه‌ها، هیجانات و رفتارهای تحت سیطره‌ی دامنه اشاره دارد. برای مثال، یک غایت نیرومند، با قدرت هر چه تمام تر رفتارهایی که در دامنه‌ی غایت حضور دارد را متأثر از خود می‌سازد. در نهایت، آگاهی به میزان شناخت و به تناسب آن بیان فرد از ابعاد و ویژگی های غایت خود اشاره می‌کند؛ در واقع، از این بُعد می‌توان به غایت‌آگاهی که خود نیز بخشی از خودآگاهی را شامل می شود یاد کرد.

دامنه و نیرومندی دو بُعد ناهمبسته[4] هستند؛ به این معنی که دامنه‌ی وسیع، مستلزم نیرومندی بالا نمی‌باشد و یا نیرومندی پایین، با محدودیت دامنه همراه نیست، بلکه هر حالت از یکی می‌تواند با دیگری همراه باشد. این درحالی است که بُعد آگاهی با آن دو همبستگی دارد. مکنایت و کشدن (2009) برای روشن تر شدن این بحث، از قیاس نیروی جاذبه[5] استفاده می‌کنند. نیروی جاذبه بر روی زمین در همه جا حضور دارد، با اینکه اِعمال نیروی آن ضعیف می‌باشد. بنابراین، افراد در طی فعالیت های روزانه‌ی خود، حضور آن را در سطح آگاهی خود قرار نمی‌دهند. حال اگر برای مثال سیاره مشتری[6] را در نظر آوریم که قدرت نیروی جاذبه در آن دو برابر زمین است، آگاهی مردم از آن به مراتب بیش از حال بود. بدین ترتیب، اگر غایتی نیز گسترده و قدرتمند باشد، آگاهی فرد از آن نیز قطعا بیشتر خواهد بود و برعکس.

ویژگی های غایت
بر اساس آنچه پژوهشگران معتقدند، مجموعه‌ای از ابعاد و ویژگی های غایت است که هر یک را با دیگری متفاوت سازد. آنان برای تبیین این ویژگی‌ها از صفات زیر استفاده می‌کنند.
پیچیده-بلندپروازانه[7]: غایت می‌تواند دست‌نا یافتنی، پیچیده و بلندپروازانه باشد؛ در حقیقت، ویژگی پایان بردن یک هدف یا مشاهده‌پذیر بودن آن، در مورد غایت صدق نمی‌کند؛ بلکه بلند مدت بودن آن در گستره‌ی حیات فرد، به همراه سایر مؤلفه هایی که از آن ها یاد شد، ملک میباشد. برای مثال، دستیابی به بزرگ ترین شرکت تولید موادغذایی، برای ریشه کن کردن گرسنگی مردم جهان، نمونه‌ای از غایت بلندپروازانه است (دامون، 2003 ، 2008 ؛ برونک، 2014 ؛ مکنایت و کشدن، 2009). دامون (2008) معتقد است که اتفاقا پژوهش‌ها نشان داده اند که اهداف کوتاه مدت، چنانچه در سایه‌ی هدفی بلند مدت یا همان غایتی قرار نگیرند، مسیر مشخصی را طی نکرده و به زودی در آن مسیرِ بی جهت، خاموش میگردند.
صمیمانه-متواضعانه[8]: غایت میتواند حوزه کوچک و دلسوزانه‌ای را دربرداشته باشد؛ برای مثال مراقبت از فرزندان برای رسیدن به خودشکوفایی و یا رسیدن به مراتب عالیه در سطح دانشگاه و جامعه برای شاد کردن دل پدر و مادر.
نجیب-نانجیب[9]: از مهمترین مباحثی که میان اندیشمندان این حوزه مطرح است، قضاوت در مورد غایت می‌باشد. آیا می‌توان غایتی را شایسته یا ناشایست خطاب کرد؟ مطابق مشی اثبات گرایانه، بحث از قضاوت‌های ارزشی در ساحت علم تجربی جایی ندارد؛ این در حالی است که دامون (2008)، با قدرت از اخلاقی[10] یا غیراخلاقی[11] بودن غایت ها بحث می‌کند و انسان را در نهایت کاشف حسن و قبح مسائل اخلاقی و غیراخلاقی توصیف می‌نماید. برای مثال، دامون از هیتلر[12] و بن‌لادن[13] به عنوان افرادی یاد میکند که غایتی نانجیب را برای خود برگزیده بودند که با وجود مربوط بودن به فراتر از وجود خودشان، اما مشخصه های تحول بهینه برخاسته از غایت را همراه نداشته است. در مقابل، مادر ترسا[14] و گاندی[15] را می‌توان نام برد که غایتی نجیب را برگزیده و در راه آن پیشرفت کرده‌اند.
دامون همچنین ملاک تشخیص غایت نجیب از نانجیب را در پرسیدن دو پرسش از چرایی و چگونگی غایت میداند. بر این اساس، چرایی تعهد به یک غایت و چگونگی انجام دادن آن، باید مبتنی بر یک خیر مشترک[16] انسانی بنا شده باشد؛ در غیر این صورت، غایت مد نظر نانجیب و ناشایست قلمداد می‌گردد. با وجود تأکید دامون بر خیر مشترک انسانی، مکنایت و کشدن (2009) بحث از قضاوت ارزشی غایت‌ها را امری محصور در فرهنگ می‌بینند و به نوعی نسبی گرایی فرهنگی در تشخیص بدی و خوبی غایت باور دارند. به عبارتی دیگر، آنان از خیر و شر مشترک انسانی بحثی نکرده‌اند و غایت را امری فرهنگ وابسته در نظر گرفته‌اند. بر این اساس، چنانچه غایت برگزیده شده هم راستای با فرهنگ خود باشد، دستیابی به آن نیز راحت تر است؛ حال آنکه اگر تناسب میان غایت و فرهنگ میزبان روبه کاستی گذارد، به همان نسبت، فرد در پیشبرد غایت خود باید بیشتر پایداری کند و بر ساختارها فائق آید.

منابع غایت
آنچه می‌تواند نقش منبع الهام بخش را برای ایجاد غایت در افراد بازی کند، متنوع می‌باشد. اما به طور کلی تجربیات و فعالیت های افراد در بافت تحول خود، در کنار راهنمایی های مهیا برای آنان و تشویق آنها جهت انعکاس در افکار و تجربات خود، زمینه‌های غنی تولید غایت را فراهم می‌آورد (برونک، 2014). منابع محیطی از قبیل: خانواده، مدرسه، محل کار، اجتماعات مذهبی، تشکل های دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ورزشی و هر موقعیتی و جایگاهی که فرد فرصت کسب تجربه در آن را پیدا کند، بستری مستعد برای ایجاد غایت می‌باشد. هر کدام از موارد قبل را در نظر آوریم، فرایندهایی که در آنها به راه می افتد و کیفیت تجربه‌ی فرد در آن، در نهایت برآیند شکل‌گیری غایت را نتیجه می‌دهد. از این روی، پژوهشگران به اصل ایجاد ارتباط[17] به عنوان یکی از مهم ترین پیش‌نیازهای جست‌وجوی غایت اشاره می‌کنند (سومر[18] و همکاران، 2012).
عنصر دیگری که در جست‌وجوی غایت در بافت دخیل می‌باشد، دامن زدن به پرسش‌های وجودی فرد و فراهم ساختن بستر پاسخ‌یابی به آنهاست. در واقع، فرد پس از ایجاد ارتباط با محیط، چنانچه در معرض تجربیات و یا افرادی قرار بگیرد که او را نسبت به سوالات اساسی زندگی خود متنبه کنند، سپس فرصت و امکانات لازم را جهت دستیابی به پاسخ در دسترس او قرار دهند، او را در راستای اکتشاف غایت خویش یاری رسانده‌اند (دامون، 2008). از این روی، مجددا نقش اساسی بافت تحول، مؤلفه های تشکیل‌دهنده‌ی آن و فرایندهای بین سطحی جاری در آن، به عنوان اصلی‌ترین منابع غایت ساز مطرح می‌باشد.

scope [1]
strength [2]
awareness [3]
orthogonal [4]
gravity [5]
jupiter [6]
complex-ambitious [7]
modest-familiar [8]
noble [9]
moral [10]
immoral [11]
Hitler [12]
Bin laden [13]
Mother Theresa [14]
Gandhi [15]
common good [16]
connectedness [17]
sommer [18]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *